یک متن اینستاگرمی بود که شروعش شبیه اینهایی بود که میگویند زنها وقتی فلان میشوند، فلان میکنند و مضمونش این بود که من از آن دخترهایی نیستم که ناخنهایم همیشه مانیکور شده و لاکزده و فلان باشد و... . حقیقتا یادم نمیآید ته حرفش به چه میرسید ولی واکنشم این بود که خب منم همینطور، حالا که چی؟
من در مراقبت از خود همیشه رتبهی پایینی دارم و وقتی به دستها و ناخنها میرسد به قعر جدول سقوط میکنم. ناخنهای شکسته و نامنظم، دستهای سوخته از آفتاب و گاه تاولهای سوختگی با قابلمهها. زخمهای کاغذ و اره و کاتر و پوستپوستهای دور ناخن و لاکهای(اگر باشد) نصفه و نیمه که حوصله نکردم لایهی دوم را رویشان بزنم و زود از بین رفتهاند. اگر یک وقت دیدید شرایط دستها و ناخنهام این شکلی نیست، یا زمین به آسمان آمده و به اصرار مامان پا به آرایشگاه گذاشتهام و یا مثل الان نون کنارم نشسته و با آرامش تمام مشغول سوهان کشیدن ناخنهاست و همزمان با فا به وسایل فوق مبتدی ناخن و لاکی که انقدر در نظرشان بیخود بود که سر آخر پاکشان کردند و از مال خودش برایم زد، میخندند. بالاخره همین که موجب خندهی نیمهشبشان شدم هم جای شکر دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر