۱۳۹۳ آبان ۱۸, یکشنبه

تو با رخ چون بهار چونی بی من؟

دیشب بعد مدت ها با گلی حرف زدم
بی هوا حال میم را پرسید.
هول شدم. دلم یک لحظه فرو ریخت.
فکر کردم شاید اشتباه کرده، پرسیدم 'میم؟ خوبه لابد'
گفت: آره 
خواستم بگویم میم که مرد. من از کجا حالش را بدانم
ادامه ی حرفش نوشت 'مگه پیش تو نیس همیشه' 
گفتم: 'آره خب...'
قورتش دادم. دیگه همیشه دارمش. فقط حیف که نمی بینمش. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر