بعضی وقتها چیزها آنقدر دور بودهاند، که از نزدیک غریباند. مثل اینجا. مثل من در اینجا. مثل این دریا که سر برگردانم میبینمش. مثل این ساختمانها که بارها عکسهاشان را چک کردهام. رویا مرز عجیبی دارد. انگار تا وقتی رویاست که به آن دست پیدا نکنی. به محض اینکه واقعیت شد سحرش از بین میرود. نه که نخواستنی بشود. چیز دیگری میشود. از اول باید زندگیش کنی. دوباره باید به دست بیاوری. و شاید همین خواستنیترش میکند. تلاش چندبارهی برای به دست آوردن آن چیز ناب. خدا قسمت کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر