۱۳۹۷ خرداد ۹, چهارشنبه

بزرگه دنیا

یک روز صبح بیدار شدم و از دوست داشتنش خسته بودم. از خواب بیدار شدم و یادش در خواب ماند. رفت و نشست در دوردست‌ترین جای جهان.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر