“What I accomplished by coming to San Francisco I don't know. Camille wanted me to leave; Dean didn't care one way or the other. […] It was a sullen moment.”
بله خب. ابر و باد و مه و خورشید و فلک باید دست به دست هم میدادند تا دقیقا این روزها، به اینجای کتاب برسم. تماشا میکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر