۱۳۹۶ آبان ۱۱, پنجشنبه

هرجای دنیا که هستید سریعا به خانه‌تان برگردید*

فاصله‌ی یک ساعته‌ی مترو و قطار و اتوبوس را تحمل می‌کنم اما به آن ۱۰ دقیقه پیاده‌روی آخر که می‌رسم، طاقتم طاق می‌شود. هیچ‌گاه صبور نبوده‌ام، این روزها کمتر از همیشه. به خودم که آمدم دیدم دارم با تمام وجود می‌دوم. انگار که کودکم را از دستم ربوده باشند یا دشمنی از پشت با سرعت نور به دنبالم بدود. می‌دویدم که به خانه برسم. نه کسی منتظر بود نه من قرار بود به انتظار کسی بنشینم. نه اتو را روشن گذاشته بودم و یا قابلمه‌ای روی گاز داشتم که با دیر رسیدن به آن آلارم آتش به صدا در بیاید و نه خیابان آنقدر سرد و ناامن بود که بخواهم از آن بگریزم. برعکس، هوا صاف و ولرم و پرستاره بود اما من دلم خانه را می‌خواست. روز به روز بیشتر به خانه‌ام وابسته میشم؛ همچون نوزادی به آغوش مادرش. با رسیدن به خانه به هیچ‌چیز نمی‌رسم اما می‌دوم برای ثانیه‌ای زود رسیدن. 

عنوان پست از توییتر El_Hypnos

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر