۱۳۹۵ بهمن ۲۷, چهارشنبه

حواسم به صدات بود*


از آن یک شبانه‌روز، دویست و شصت و هفت عکس و هشت ویدیو دارم که در همه‌شان پشت صحنه ایستاده‌ای مبادا کادر خراب شود و وقت فیلم گرفتن سکوت کرده‌ای که صدایت کار را خراب نکند. عکسی از تو ندارم، از خودم هم ندارم. فقط از بین آن هشت فیلم، وسط یکی‌شان حواست نیست و به اندازه چند ثانیه حرف می‌زنی. همان چند ثانیه شده شبانه‌روز من. دویست و شصت و هفت عکس و هفت ویدیو را پاک کرده‌ام، و دوره می‌کنم همین چند ثانیه‌ی فیلم هشتم را. من از تو فقط صدایت را به یاد دارم.


*پرسه در مه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر