۱۳۹۵ تیر ۱۹, شنبه

چنگ

چای تیر آخر است برای رها شدن از این حال نزار م اما از ترس آن‌که چای هم راه به جایی نرود و به ساحت مقدسش توهین شود، قوری را رها می‌کنم. درست مثل روزهای سرما که به خود می‌لرزم اما دکمه‌ی لباس را نمی‌بندم، به این امید که اگر سردتر شد هنوز هم چاره‌ای دارم. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر