۱۳۹۴ آذر ۲۳, دوشنبه

ترس

شبیه به زن چهل و چند ساله‌ای که بعد از یک عمر زندگی، طلاق گرفته و حالا به خانه‌ی پدرش برگشته. با همه‌ی حرف‌های مادرش موافق است و پدرش را به وقت ورزش عصرگاهی همراهی می‌کند. صبح و عصر و شب چای دم می‌کند و همراه مادر شام را آماده می‌کند. بعد از شام پتو می‌اندازد روی پاهاش و با مادر فیلم می‌بیند. آخر شب هم یادش می‌رود شب بخیر بگوید. خانه در سکوت فرو می‌رود. سکوت میانسالی زودرس. پیری زودرس. جوانیِ عجول. کودکیِ دور. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر