۱۳۹۳ بهمن ۱۱, شنبه

صدای جیرجیرک حیاط خونه‌ی آقاجون


یک روز هم بلند می‌شوم می‌روم بوشهر زندگی می‌کنم. یک کافه می‌زنم لب دریا به اسم خسته‌دلان بر وزن سوته‌دلان. بعد همه‌ی آدم های همیشه خسته می‌آیند کافه و پشت سر هم چای می‌نوشند و همچنان به خستگی‌شان ادمه می‌دهند. کافه سقف ندارد. موقع نوشیدن چای با همه‌ی خستگی‌شان توی آسمان سیاحت می‌کنند. کافه پر از سکوت است. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر