۱۳۹۳ دی ۳۰, سه‌شنبه

چهره‌ی نارنجی‌ات پیدا نیست


حالا دیگر مطمئنا می‌توانم هر چیز فِیک و بدلی را به آفتاب زمستان تشبیه کنم. درست همان لحظه که زیر بارش اشعه هایش نشسته ای و دستانت از شدت سرما از کار افتاده اند و نفس‌هایت توی هوا منجمد می‌شوند. بس که بی‌خاصیت است. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر