فَرقِ؛ بین آدمی که روزشو با خوندن پست های جدید وبلاگ می خونه و آدمی که پست های جدید فیس بوک رو اول صبح پشت سر هم تیک میزنه.
نه اینکه فیس بوک بد باشه ها، اصلا خود من موقعی که از خواب بیدار می شم و چشمام از شدت خواب آلودگی می سوزه فیس بوک رو باز می کنم و میگردم توش. از احوالات ملت و دولت و مملکت و دنیا و زنده و مرده و در حال موت و همه چیز با خبرم میشم. نبودن ها به چشمم میاد. میرم ببینم دیشب که خواب بودم کیا تا صبح داشتن با هم کل کل می کردن. ولی همه ی اینا مال موقعیه که می خوام از خواب بیدار شم. کمک می کنه هوشیار شم. در همین حد میمونه. ذهنمو مشغول نمی کنه.
قبلنا توی مترو هم که مینشستم، چند ایستگاهی که آنتن داشتم دوباره می رفتم سر فیس بوک. بعدا بی خیالش شدم، همون چند ایستگاه رو هم فکر می کردم، عکسای گوشیمو نگاه می کردم، تو اینستاگرم می چرخیدم... . ولی امروز اتفاقی سه تا لینک وبلاگ جدید دیدم، روی موبایلم بازشون کردم تا موقعی که آنتن ندارم بخونمش. فقط همینو بگم. که
فَرقِ؛ بین آدمی که روزشو با خوندن پست های جدید وبلاگ شروع می کنه و آدمی که پست های جدید فیس بوک رو اول صبح پشت سر هم تیک میزنه.
دوست داشتم می شد یه پیام بدم به همه ی بچه های وبلاگی که وبلاگاشونو نیمه کاره گذاشتن. اینایی که هنوز موندن عالی می نویسن. کاش بقیه هم برگردن. یه ری-یونیون بشه. داشتم بهش فکر می کردم که یه لحظه احساس کردم حرفی که می زنم شبیه به آرزوی برگشتن به روزای قدیم خونه مادربزرگه. اینقدر دور و اینقدر دیر. ولی خوب. آرزو بر جوانان عیب نیست. همین.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر