جوشکاری را که شروع کردم فکر کردم دیگر راهحل را یافتهام. پناه میبرم به آن از شر هر آنچه فکر و خیال. نشد. هفتهی بعد که دستم را توی کاسه گچ میچرخاندم تا ملات آماده شود فکر کردم این یکی دیگر جواب میدهد. صبح تا شب توی کارگاه گچکاری پروسهی تکراری ساخت و ساز را ادامه میدهم تا رانده شود خیالِ بیاندازه.
فایدهای نداشت. جوشکاری و گچکاری جواب نمیدهد. باید بروم کلاس سنگ تراشی. سنگ بنالد، من بنالم، کسی هم نشنود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر