کلکسیون پروانه دارم. بطریهای کوچک و بزرگ و پروانههای گوناگون که چه بخواهم و چه نخواهم، در بطری را باز میکنند و توی خانه میچرخند. غم، پروانهی من است. گاهی توی کمد میچرخد، حال من خوب است. گاه روی تلوزیون مینشیند، فیلمها و سریالها تراژدی میشوند. گاه هم روی شانهی من مینشیند؛ بنشینم، بخوابم، راه بروم، همهجوره همراهم است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر