آشپزخانه مامن زن است. پناهگاه بغضها و اشکها. ترسها و تردیدها. شاهد فروریختن زن و تقلایش برای بند زدن چینی شکست خوردهی وجودش. آن لحظه که به بهانهی بوی غذا در را میبندد و به دنیای همزمان کوچک و وسیع خودش پناه میبرد. یا آن هنگام که تمام آشوب دلش را لای ظرفهای صبحانه میشورد و و یا حتی زمانی که اضطرابش را لای پیاز داغ هم میزند و غذا میپزد. آشپزخانه صندوقچهی اسرار زن است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر