باران می بارد
و من ساعت ها تماشایش می کنم،
بی آنکه قلبم درد بگیرد. بی آنکه بی حوصله شوم.
باران می بارد و من عین خیالم نیست
انگار که امیر قوی ترین ترین لشکر دنیا در دلم باشم. فاتح سخت ترین قله ی زندگی ام شده ام.
حالا آسمان هر چقدر دلش می خواهد ببارد و مرا از خورشید محروم کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر